معنی فارسی coachmaking
B1فرآیندی است که در آن مربیانی برای هدایت و توسعه افراد فرهنگ میشوند.
The process or art of creating and developing coaches.
- NOUN
example
معنی(example):
ساخت مربی یک هنر است که به صبر و مهارت نیاز دارد.
مثال:
Coachmaking is an art that requires patience and skill.
معنی(example):
او به فرایند ساخت مربی و تأثیر آن بر عملکرد علاقهمند است.
مثال:
He's interested in the coachmaking process and its impact on performance.
معنی فارسی کلمه coachmaking
:
فرآیندی است که در آن مربیانی برای هدایت و توسعه افراد فرهنگ میشوند.