معنی فارسی coadventured
B1ماجراجویی کردن به طور مشترک با دیگران.
To have participated in a joint adventure.
- VERB
example
معنی(example):
آنها تابستان گذشته به طور مشترک در جنگل ماجراجویی کردند.
مثال:
They coadventured through the jungle last summer.
معنی(example):
پس از اینکه به طور مشترک ماجراجویی کردند، آنها دوستان خوبی شدند.
مثال:
Having coadventured together, they became great friends.
معنی فارسی کلمه coadventured
:
ماجراجویی کردن به طور مشترک با دیگران.