معنی فارسی coattailed

B2

در مسیر کسی یا چیزی حرکت کردن یا از آن بهره‌برداری کردن.

To follow or attach oneself to someone who is more prominent or influential.

example
معنی(example):

سیاستمدار با حمایت کنندگانش به رویداد رسید.

مثال:

The politician arrived at the event coattailed by his supporters.

معنی(example):

او به کنسرت با دوستش رفت.

مثال:

She coattailed her friend to the concert.

معنی فارسی کلمه coattailed

: معنی coattailed به فارسی

در مسیر کسی یا چیزی حرکت کردن یا از آن بهره‌برداری کردن.