معنی فارسی coaxially
B1به طور همراستا، به شکلی که دو یا چند چیز به صورت موازی یا همراستا با هم ارتباط برقرار کنند.
In a manner that aligns or connects two or more things in a parallel way.
- ADVERB
example
معنی(example):
کابلها به صورت همراستا برای بهبود کیفیت سیگنال متصل شدند.
مثال:
The cables were connected coaxially for better signal quality.
معنی(example):
او به صورت همراستا صحبت کرد تا اطمینان حاصل کند که همه به نقطه نظر او پی میبرند.
مثال:
He spoke coaxially, ensuring everyone understood his point.
معنی فارسی کلمه coaxially
:
به طور همراستا، به شکلی که دو یا چند چیز به صورت موازی یا همراستا با هم ارتباط برقرار کنند.