معنی فارسی cobhead

B1

شخصی که به طور مکرر کارهای احمقانه یا بی‌فکری انجام می‌دهد.

A foolish or silly person; someone who often acts without thinking.

example
معنی(example):

او گاهی اوقات واقعاً یک احمق است وقتی تاریخ‌های مهم را فراموش می‌کند.

مثال:

He is such a cobhead sometimes when he forgets important dates.

معنی(example):

احمق نباش، یادت نرود که کارت شناسایی‌ات را بیاوری!

مثال:

Don't be a cobhead, remember to bring your ID!

معنی فارسی کلمه cobhead

: معنی cobhead به فارسی

شخصی که به طور مکرر کارهای احمقانه یا بی‌فکری انجام می‌دهد.