معنی فارسی cochleiform
B1شکل و ساختاری مشابه حلزون، که معمولاً در مورد اعضای شنوایی استفاده میشود.
Resembling or shaped like a cochlea, particularly in anatomy.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
عضو کوکلهای برای شنوایی ضروری است.
مثال:
The cochleiform organ is essential for hearing.
معنی(example):
ما ساختار کوکلهای را در مطالعه آناتومیک مشاهده کردیم.
مثال:
We observed the cochleiform structure in the anatomical study.
معنی فارسی کلمه cochleiform
:
شکل و ساختاری مشابه حلزون، که معمولاً در مورد اعضای شنوایی استفاده میشود.