معنی فارسی cockneyishly
B1به طور ککنی یا با لهجه ککنی.
In a manner characteristic of the Cockney dialect.
- ADVERB
example
معنی(example):
او داستان را به طور ککنی تعریف کرد.
مثال:
She told the story cockneyishly.
معنی(example):
او با دوستانش به طور ککنی شوخی کرد.
مثال:
He joked cockneyishly with his friends.
معنی فارسی کلمه cockneyishly
:
به طور ککنی یا با لهجه ککنی.