معنی فارسی cockyolly

B1

طرز رفتار و گفتار خودپسندانه و متکبرانه، که نشان‌دهنده اعتماد به نفس بیش از حد است.

A boastful or overly confident manner.

example
معنی(example):

او با یک حالت خودخواهانه راه می‌رفت و اعتماد به نفسش را نشان می‌داد.

مثال:

He walked with a cockyolly attitude, showing off his confidence.

معنی(example):

طرز رفتار خودخواهانه‌اش باعث شد او از دیگران متمایز شود.

مثال:

Her cockyolly demeanor made her stand out from the crowd.

معنی فارسی کلمه cockyolly

: معنی cockyolly به فارسی

طرز رفتار و گفتار خودپسندانه و متکبرانه، که نشان‌دهنده اعتماد به نفس بیش از حد است.