معنی فارسی codependency
B2وضعیتی که در آن دو فرد به شدت به یکدیگر وابسته هستند و این وابستگی میتواند مضر باشد.
A psychological condition in which two people are so emotionally dependent on each other that it can be harmful.
- noun
noun
معنی(noun):
The state of being codependent; codependence
معنی(noun):
Something that is codependent
example
معنی(example):
روابط آنها با وابستگی متقابل مشخص شده بود.
مثال:
Their relationship was marked by codependency.
معنی(example):
وابستگی متقابل میتواند به دینامیکهای ناسالم منجر شود.
مثال:
Codependency can lead to unhealthy dynamics.
معنی فارسی کلمه codependency
:
وضعیتی که در آن دو فرد به شدت به یکدیگر وابسته هستند و این وابستگی میتواند مضر باشد.