معنی فارسی coenduring

B1

هم‌بودن، به معنای ادامه دادن و تاب آوردن با دیگران.

The act of enduring together.

example
معنی(example):

آن‌ها در حال هم‌بودن برای انتظار طولانی هستند.

مثال:

They are coenduring the long wait together.

معنی(example):

روح هم‌بودن او دیگران را الهام می‌دهد.

مثال:

Her coenduring spirit inspires others.

معنی فارسی کلمه coenduring

: معنی coenduring به فارسی

هم‌بودن، به معنای ادامه دادن و تاب آوردن با دیگران.