معنی فارسی cognately

B2

به گونه‌ای که دو یا چند چیز با یکدیگر از نظر ریشه یا خانواده مرتبط هستند.

In a way that relates to the shared origin of words or languages.

example
معنی(example):

این دو زبان به صورت هم‌خانواده مرتبط هستند و کلمات مشابه زیادی دارند.

مثال:

The two languages are cognately related, sharing many similar words.

معنی(example):

این اصطلاحات به صورت هم‌خانواده از یک زبان آبایی مشترک مشتق شده‌اند.

مثال:

The terms were cognately derived from a common ancestor language.

معنی فارسی کلمه cognately

: معنی cognately به فارسی

به گونه‌ای که دو یا چند چیز با یکدیگر از نظر ریشه یا خانواده مرتبط هستند.