معنی فارسی cognateness
C1حالت یا ویژگی ارتباط دو یا چند کلمه از نظر ریشه یا خانواده.
The quality of being related through a common origin.
- NOUN
example
معنی(example):
همخانوادگی کلمات یادگیری آنها را برای دانشآموزان آسانتر کرد.
مثال:
The cognateness of the words made them easier to learn for the students.
معنی(example):
محققان همخانوادگی اصطلاحات در گویشهای مختلف را بررسی کردند.
مثال:
Researchers studied the cognateness of terms in different dialects.
معنی فارسی کلمه cognateness
:
حالت یا ویژگی ارتباط دو یا چند کلمه از نظر ریشه یا خانواده.