معنی فارسی cognatus
B2شخصی که از نظر خویشاوندی به خانوادهای نسبت داده شده است.
A relative by blood, particularly used in legal documents concerning lineage.
- NOUN
example
معنی(example):
اصطلاح قید از لحاظ قانونی برای توصیف اعضای مرتبط خانواده استفاده میشود.
مثال:
The term cognatus is used in legal contexts to describe related family members.
معنی(example):
در مطالعات نسلشناسی، یک قید معمولاً تا چند نسل پیش ردیابی میشود.
مثال:
In genealogical studies, a cognatus is often traced back several generations.
معنی فارسی کلمه cognatus
:
شخصی که از نظر خویشاوندی به خانوادهای نسبت داده شده است.