معنی فارسی cognizer

B1

شخصی که عمل شناخت یا شناسایی را انجام می‌دهد.

One who recognizes or comprehends something.

example
معنی(example):

به عنوان یک شناسنده، او پیچیدگی‌های نظریه را فهمید.

مثال:

As a cognizer, she understood the complexities of the theory.

معنی(example):

هر شناسنده دیدگاه متفاوتی نسبت به موضوع دارد.

مثال:

Every cognizer has a different perspective on the subject.

معنی فارسی کلمه cognizer

: معنی cognizer به فارسی

شخصی که عمل شناخت یا شناسایی را انجام می‌دهد.