معنی فارسی cognizably
B2به وضوح قابل درک یا شناسایی؛ به صورتی که بتوان به راحتی فهمید یا شناسایی کرد.
In a way that is recognizable or can be perceived clearly.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به وضوح از وضعیت اطراف خود آگاه بود.
مثال:
He was cognizably aware of the situation around him.
معنی(example):
نتایج به وضوح بهتر از قبل بود.
مثال:
The results were cognizably better than before.
معنی فارسی کلمه cognizably
:
به وضوح قابل درک یا شناسایی؛ به صورتی که بتوان به راحتی فهمید یا شناسایی کرد.