معنی فارسی cogrediency
B1هماهنگی یا همخوانی بین عناصر و مواد.
The state of being congruent or harmonious in combination.
- NOUN
example
معنی(example):
همخوانی طعمها در این غذا شگفتانگیز بود.
مثال:
The cogrediency of the flavors was impressive in the dish.
معنی(example):
آنها بر همخوانی مواد تشکیل دهنده در دستور آشپزی تمرکز کردند.
مثال:
They focused on the cogrediency of ingredients in the recipe.
معنی فارسی کلمه cogrediency
:
هماهنگی یا همخوانی بین عناصر و مواد.
