معنی فارسی coinmaker

B1

فردی که سکه‌ها را می‌سازد.

A person who manufactures coins.

example
معنی(example):

سازدنده سکه سکه‌های زیبایی ساخت.

مثال:

The coinmaker crafted beautiful coins.

معنی(example):

یک سازنده سکه باید در متالورژی ماهر باشد.

مثال:

A coinmaker has to be skilled in metallurgy.

معنی فارسی کلمه coinmaker

: معنی coinmaker به فارسی

فردی که سکه‌ها را می‌سازد.