معنی فارسی coinventor
B1کسی که به طور مشترک در اختراع چیزی با دیگران مشارکت دارد.
A person who jointly invents something with others.
- NOUN
example
معنی(example):
او یکی از مخترعان این دستگاه نوآورانه است.
مثال:
She is a co-inventor of the innovative device.
معنی(example):
یک مخترع مشترک اعتبار یک اختراع را تقسیم میکند.
مثال:
A coinventor shares the credit for an invention.
معنی فارسی کلمه coinventor
:
کسی که به طور مشترک در اختراع چیزی با دیگران مشارکت دارد.