معنی فارسی colossally
B2به طرز بسیار بزرگ یا عظیم، به طور قابل توجهی زیاد.
In an extremely large or great manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
این پروژه به طرز فوقالعادهای بلندپروازانه بود و هدفش تغییر جهان بود.
مثال:
The project was colossally ambitious, aiming to change the world.
معنی(example):
خانه فوقالعاده بزرگ او موضوع صحبتهای محله بود.
مثال:
His colossally large house was the talk of the neighborhood.
معنی فارسی کلمه colossally
:
به طرز بسیار بزرگ یا عظیم، به طور قابل توجهی زیاد.