معنی فارسی comatosely
B1بهطور کما، به حالتی اطلاق میشود که شخص بهسختی هوشیار است یا نمیتواند بهدرستی عمل کند.
In a manner resembling a coma; unable to respond or act normally.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بهطور کما صحبت میکرد و بهسختی میتوانست چشمانش را باز نگه دارد.
مثال:
He spoke comatosely, barely able to keep his eyes open.
معنی(example):
پس از سفر طولانی، او بهطور کما حرکت کرد.
مثال:
She moved comatosely after the long journey.
معنی فارسی کلمه comatosely
:
بهطور کما، به حالتی اطلاق میشود که شخص بهسختی هوشیار است یا نمیتواند بهدرستی عمل کند.