معنی فارسی come a mucker

B2

دچار مشکل شدن یا به وخامت افتادن در نتیجه یک عمل نادرست.

To get into trouble or face difficulties due to poor actions.

example
معنی(example):

او به مشکل برخورد که برای امتحان درس نخوانده بود.

مثال:

He came a mucker when he didn't study for the exam.

معنی(example):

او در مدرسه به دردسر افتاد و به مشکل برخورد برای غیبت در کلاس‌ها.

مثال:

She got in trouble and came a mucker at school for skipping classes.

معنی فارسی کلمه come a mucker

: معنی come a mucker به فارسی

دچار مشکل شدن یا به وخامت افتادن در نتیجه یک عمل نادرست.