معنی فارسی come naturally
B1به طور طبیعی به وجود آمدن یا انجام شدن، بدون نیاز به تلاش زیاد.
To happen or be done easily and without effort.
- VERB
example
معنی(example):
او پیانو را به زیبایی مینوازد؛ به نظر میرسد که این کار برایش طبیعی است.
مثال:
He plays the piano beautifully; it seems to come naturally to him.
معنی(example):
برای او، نقاشی به طور طبیعی انجام میشود، زیرا از کودکی آن را انجام میدهد.
مثال:
For her, painting comes naturally, as she has been doing it since childhood.
معنی فارسی کلمه come naturally
:
به طور طبیعی به وجود آمدن یا انجام شدن، بدون نیاز به تلاش زیاد.