معنی فارسی come to pass
B1به معنای اتفاق افتادن یا به وقوع پیوستن چیزی است.
To happen or occur.
- verb
verb
معنی(verb):
To happen; to occur.
example
معنی(example):
رویدادهایی که او پیشبینی کرده بود، بالاخره به وقوع پیوست.
مثال:
The events he predicted finally came to pass.
معنی(example):
بسیاری از آرزوهای او در طول سالها به حقیقت پیوست.
مثال:
Many of her dreams came to pass over the years.
معنی فارسی کلمه come to pass
:
به معنای اتفاق افتادن یا به وقوع پیوستن چیزی است.