معنی فارسی come up dry

B2

به نتیجه نرسیدن، یافتن نکردن چیزی که انتظار می‌رفت.

To arrive at a situation where nothing has been found or achieved.

example
معنی(example):

زمانی که به دنبال شواهد بودیم، دستمان خالی ماند.

مثال:

When searching for evidence, they came up dry.

معنی(example):

بعد از ساعت‌ها ماهیگیری، دستشان خالی ماند.

مثال:

After fishing for hours, they came up dry.

معنی فارسی کلمه come up dry

: معنی come up dry به فارسی

به نتیجه نرسیدن، یافتن نکردن چیزی که انتظار می‌رفت.