معنی فارسی come up against

B2

مقابل شدن با مشکلی یا چالشی، ایجاد موانع.

To confront or encounter difficulties or opposition.

example
معنی(example):

ما در طول پروژه با چندین چالش روبرو شدیم.

مثال:

We came up against several challenges during the project.

معنی(example):

آنها در انتخابات با مخالفت شدیدی روبرو شدند.

مثال:

They came up against strong opposition in the election.

معنی فارسی کلمه come up against

: معنی come up against به فارسی

مقابل شدن با مشکلی یا چالشی، ایجاد موانع.