معنی فارسی come unstuck

B1

از جا درآمدن، به هم خوردن برنامه یا پیشرفتی که به دلیل مشکلات یا موانع متوقف می‌شود.

To become detached or fail to progress effectively.

verb
معنی(verb):

To get into trouble, to have an accident or mishap, to go off the rails.

example
معنی(example):

طرح به دلیل مشکلات غیرمنتظره به هم ریخت.

مثال:

The plan came unstuck because of unexpected problems.

معنی(example):

ماشین او بعد از چندین تلاش از گل آزاد شد.

مثال:

His car came unstuck from the mud after several attempts.

معنی فارسی کلمه come unstuck

: معنی come unstuck به فارسی

از جا درآمدن، به هم خوردن برنامه یا پیشرفتی که به دلیل مشکلات یا موانع متوقف می‌شود.