معنی فارسی commandeer
B1تصرف کردن یا استفاده اجباری از چیزی به ویژه به خاطر نیازهای نظامی یا اضطراری.
To take possession or control of something, often for military use or during an emergency.
- verb
verb
معنی(verb):
To seize for military use.
معنی(verb):
To force into military service.
معنی(verb):
To take arbitrarily or by force.
example
معنی(example):
افسر تصمیم گرفت که وسیله نقلیه را برای وضعیت اضطراری تصرف کند.
مثال:
The officer decided to commandeer the vehicle for the emergency.
معنی(example):
آنها ممکن است در زمان بحران، اموال خصوصی را تصرف کنند.
مثال:
They may commandeer private property during a crisis.
معنی فارسی کلمه commandeer
:
تصرف کردن یا استفاده اجباری از چیزی به ویژه به خاطر نیازهای نظامی یا اضطراری.
