معنی فارسی commandless

B2

بدون فرمان یا هدایت، آزاد و مستقل.

Without direction or command.

example
معنی(example):

در یک محیط بدون فرمان، کارکنان احساس قدرت بیشتری دارند.

مثال:

In a commandless environment, employees feel more empowered.

معنی(example):

هدف ما ایجاد ساختاری بدون فرمان برای ترویج خلاقیت است.

مثال:

We aim for a commandless structure to promote creativity.

معنی فارسی کلمه commandless

: معنی commandless به فارسی

بدون فرمان یا هدایت، آزاد و مستقل.