معنی فارسی commeddle

B1

دخالت کردن، ورود بی‌اجازه به امور دیگران.

To interfere or involve oneself in matters that are not one's concern.

example
معنی(example):

لطفا در امور آنها دخالت نکنید.

مثال:

Please don't commeddle in their affairs.

معنی(example):

او تمایل دارد در مشکلات دوستانش دخالت کند.

مثال:

She tends to commeddle in her friends' problems.

معنی فارسی کلمه commeddle

: معنی commeddle به فارسی

دخالت کردن، ورود بی‌اجازه به امور دیگران.