معنی فارسی commeasured

B1

اندازه‌گیری شده، به این معنی که یک ارزیابی یا اندازه‌گیری انجام شده است.

Measured; having undergone assessment or evaluation.

example
معنی(example):

داده‌ها به‌دقت اندازه‌گیری شدند تا از دقت اطمینان حاصل شود.

مثال:

The data was commeasured carefully to ensure accuracy.

معنی(example):

تمام عوامل در آزمایش اندازه‌گیری شدند.

مثال:

All factors were commeasured in the experiment.

معنی فارسی کلمه commeasured

: معنی commeasured به فارسی

اندازه‌گیری شده، به این معنی که یک ارزیابی یا اندازه‌گیری انجام شده است.