معنی فارسی commelinaceous

B2

صفتی برای توصیف گیاهانی که متعلق به خانواده کوملیناسه هستند.

Relating to or characteristic of the family Commelinaceae.

example
معنی(example):

گیاهانی که کوملیناسه هستند به یک خانواده خاص تعلق دارند.

مثال:

Plants that are commelinaceous belong to a specific family.

معنی(example):

همه گونه‌های کوملیناسه دارای ساختارهای تولید مثل مشابه هستند.

مثال:

All commelinaceous species have similar reproductive structures.

معنی فارسی کلمه commelinaceous

: معنی commelinaceous به فارسی

صفتی برای توصیف گیاهانی که متعلق به خانواده کوملیناسه هستند.