معنی فارسی commingle

B2

ترکیب شدن، به معنای مخلوط یا ادغام شدن دو یا چند چیز با یکدیگر است.

To mix or blend together; to combine different elements.

verb
معنی(verb):

To mix, to blend.

معنی(verb):

To become mixed or blended.

example
معنی(example):

رنگ‌ها در این نقاشی به زیبایی با هم ترکیب می‌شوند.

مثال:

The colors commingle beautifully in this painting.

معنی(example):

فرهنگ‌های مختلف در جشنواره با هم ترکیب می‌شوند.

مثال:

Different cultures commingle at the festival.

معنی فارسی کلمه commingle

: معنی commingle به فارسی

ترکیب شدن، به معنای مخلوط یا ادغام شدن دو یا چند چیز با یکدیگر است.