معنی فارسی commingles
B2عمل ادغام یا ترکیب منابع یا مواد مختلف با یکدیگر.
To mix or blend different elements or resources together.
- verb
verb
معنی(verb):
To mix, to blend.
معنی(verb):
To become mixed or blended.
example
معنی(example):
او امور مالی شخصی خود را با حساب‌های تجاری خود ادغام می‌کند.
مثال:
He commingles his personal finances with his business accounts.
معنی(example):
این شرکت انواع مختلف زباله را برای بازیافت ادغام می‌کند.
مثال:
The company commingles various types of waste for recycling.
معنی فارسی کلمه commingles
:
عمل ادغام یا ترکیب منابع یا مواد مختلف با یکدیگر.
