معنی فارسی commissional
B1کمیسیونال، مربوط به وظایف یا مأموریتهای کمیسیونی.
Pertaining to or characteristic of a commission or assignment.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
وظایف کمیسیونش ایجاب میکرد که او به طور مکرر سفر کند.
مثال:
Her commissional duties required her to travel frequently.
معنی(example):
تیم از مأموریت کمیسیون برای بهبود جامعه الهام گرفت.
مثال:
The team was inspired by the commissional mission to improve the community.
معنی فارسی کلمه commissional
:
کمیسیونال، مربوط به وظایف یا مأموریتهای کمیسیونی.