معنی فارسی commoney
B1عادی، معمولی، به ویژگیها یا حالتهای مشترک و رایج اشاره دارد.
Relating to or characteristic of the ordinary or common.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ایده این بود که پروژه را عادیتر کنیم.
مثال:
The idea was to make the project more commoney.
معنی(example):
آنها میخواستند یک طراحی عادی برای همه کاربران ایجاد کنند.
مثال:
They wanted to create a commoney design for all users.
معنی فارسی کلمه commoney
:
عادی، معمولی، به ویژگیها یا حالتهای مشترک و رایج اشاره دارد.