معنی فارسی communication cords
B1کابلی که برای انتقال سیگنالهای ارتباطی استفاده میشود.
Wires or cables used for transmitting communications.
- NOUN
example
معنی(example):
کابلهای ارتباطی در طول طوفان آسیب دیدند.
مثال:
The communication cords were damaged during the storm.
معنی(example):
آنها کابلهای ارتباطی جدیدی برای بهبود اتصال نصب کردند.
مثال:
They installed new communication cords for better connection.
معنی فارسی کلمه communication cords
:
کابلی که برای انتقال سیگنالهای ارتباطی استفاده میشود.