معنی فارسی comourn

B1

به سوگواری و غم‌خوردن برای کسی یا چیزی که از دست رفته است.

To express sorrow or grief, especially for someone who has passed away.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت برای دوست گمشده‌اش کموون کند.

مثال:

He decided to comourn for his lost friend.

معنی(example):

بسیاری از مردم برای کموون در مراسم یادبود حاضر شدند.

مثال:

Many people came to comourn at the memorial service.

معنی فارسی کلمه comourn

: معنی comourn به فارسی

به سوگواری و غم‌خوردن برای کسی یا چیزی که از دست رفته است.