معنی فارسی compactile

B1

موادی که قابلیت فشرده شدن را دارند.

Materials that can be made more compact.

example
معنی(example):

هنرمند از مواد فشرده‌شونده برای مجسمه خود استفاده کرد.

مثال:

The artist used compactile materials for her sculpture.

معنی(example):

این محصولات فشرده‌شونده حمل و نقل راحت‌تری دارند.

مثال:

These compactile products are easier to transport.

معنی فارسی کلمه compactile

: معنی compactile به فارسی

موادی که قابلیت فشرده شدن را دارند.