معنی فارسی compactify

B1

فشرده کردن یا به صورت فشرده درآوردن.

To make something more compact.

example
معنی(example):

ما باید داده‌ها را فشرده‌سازی کنیم تا فضا را صرفه‌جویی کنیم.

مثال:

We need to compactify the data to save space.

معنی(example):

نرم‌افزار به‌طور خودکار فایل‌ها را فشرده‌سازی می‌کند.

مثال:

The software will compactify the files automatically.

معنی فارسی کلمه compactify

: معنی compactify به فارسی

فشرده کردن یا به صورت فشرده درآوردن.