معنی فارسی compactible
B1قابل فشردهسازی یا هماهنگی با یکدیگر.
Capable of being made more compact or compatible.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مواد به راحتی قابل فشردهسازی هستند، که آنها را آسان برای ذخیره میکند.
مثال:
The materials are compactible, making them easy to store.
معنی(example):
سیستم ما به گونهای طراحی شده است که با نسخههای قدیمی فشردهسازی شود.
مثال:
Our system is designed to be compactible with older versions.
معنی فارسی کلمه compactible
:
قابل فشردهسازی یا هماهنگی با یکدیگر.