معنی فارسی companionably

B1

به شکلی دوستانه یا همراهانه، نشان دهنده رفتار دوستانه.

In a friendly or sociable manner.

example
معنی(example):

آنها در حین قدم زدن در پارک به طور دوستانه صحبت کردند.

مثال:

They chatted companionably while walking in the park.

معنی(example):

این زوج به طور دوستانه افکار خود را در حین شام به اشتراک گذاشتند.

مثال:

The couple companionably shared their thoughts over dinner.

معنی فارسی کلمه companionably

: معنی companionably به فارسی

به شکلی دوستانه یا همراهانه، نشان دهنده رفتار دوستانه.