معنی فارسی competencies
B2مجموعه‌ای از توانایی‌ها و مهارت‌ها که برای انجام یک کار مورد نیاز است.
A set of skills and abilities that enable someone to perform a job or task.
- noun
noun
معنی(noun):
A sufficient supply (of).
معنی(noun):
A sustainable income.
معنی(noun):
The ability to perform some task; competence.
معنی(noun):
Meeting specified qualifications to perform.
معنی(noun):
Implicit knowledge of a language’s structure.
example
معنی(example):
این شغل نیازمند مجموعه‌ای از شایستگی‌ها از متقاضیان است.
مثال:
The job requires a range of competencies from applicants.
معنی(example):
شایستگی‌های او شامل مدیریت پروژه و مهارت‌های رهبری است.
مثال:
Her competencies include project management and leadership skills.
معنی فارسی کلمه competencies
:
مجموعه‌ای از توانایی‌ها و مهارت‌ها که برای انجام یک کار مورد نیاز است.
