معنی فارسی complaisantly
B2به طور خونسرد و با تمایل به خوشنودی دیگران.
In a manner that shows a willingness to please.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با نرمی و خونسردی لبخند زد هنگامی که از او خواسته شد کمک کند.
مثال:
She smiled complaisantly when asked to assist.
معنی(example):
او با خونسردی به تمامی پیشنهادات مطرح شده موافقت کرد.
مثال:
He complaisantly agreed to all the suggestions made.
معنی فارسی کلمه complaisantly
:
به طور خونسرد و با تمایل به خوشنودی دیگران.