معنی فارسی complementative
B2خصوصیتی که به همراه هم کار میکند و به یکدیگر کمک میکند.
Having the quality of complementing something else.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طبیعت مکمل این رویکردها میتواند نتیجه بهتری ایجاد کند.
مثال:
The complementative nature of these approaches can create a better outcome.
معنی(example):
مهارتهای مکمل برای کار گروهی ضروری هستند.
مثال:
Complementative skills are essential for teamwork.
معنی فارسی کلمه complementative
:
خصوصیتی که به همراه هم کار میکند و به یکدیگر کمک میکند.