معنی فارسی completedness
B2وضعیتی که نشان میدهد یک کار یا پروژه به طور کامل انجام شده است.
The state of being complete; fully finished.
- NOUN
example
معنی(example):
کامل بودن پروژه در پایان ارزیابی شد.
مثال:
The completedness of the project was evaluated at the end.
معنی(example):
ما در مورد کامل بودن وظایف فردیمان بحث کردیم.
مثال:
We discussed the completedness of our individual tasks.
معنی فارسی کلمه completedness
:
وضعیتی که نشان میدهد یک کار یا پروژه به طور کامل انجام شده است.