معنی فارسی complotter
B1شخصی که نقشه یا طرحی برای انجام کاری طراحی میکند.
A person who plots or schemes.
- NOUN
example
معنی(example):
نقشهکش شناسایی شد و نتوانست با طرح پیش برود.
مثال:
The complotter was found out and couldn't proceed with the plan.
معنی(example):
نقشهکش بودن نیاز به بررسی دقیق عواقب دارد.
مثال:
Being a complotter requires careful consideration of consequences.
معنی فارسی کلمه complotter
:
شخصی که نقشه یا طرحی برای انجام کاری طراحی میکند.