معنی فارسی compositely
B1بهطور ترکیبی، به صورتی که اجزا یا عوامل مختلف به شکل یک کل همکاری کنند.
In a manner that involves the combination and integration of multiple elements.
- ADVERB
example
معنی(example):
اجزا بهطور ترکیبی چیده شده بودند تا یک طراحی متوازن ایجاد کنند.
مثال:
The parts were arranged compositely to create a balanced design.
معنی(example):
هنرمندان معمولاً بهصورت ترکیبی درباره کار خود فکر میکنند تا هارمونی را تضمین کنند.
مثال:
Artists often think compositely about their work to ensure harmony.
معنی فارسی کلمه compositely
:
بهطور ترکیبی، به صورتی که اجزا یا عوامل مختلف به شکل یک کل همکاری کنند.