معنی فارسی compositionally

B1

از نظر ساختاری، در ارتباط با ترکیب و سازماندهی اجزا.

In a manner relating to the way in which a whole or its parts are arranged or organized.

example
معنی(example):

موسیقی از نظر ساختاری غنی بود و شامل سازهای مختلفی بود.

مثال:

The music was compositionally rich, featuring various instruments.

معنی(example):

هنرمندان کار خود را از نظر ترکیب تجزیه و تحلیل می‌کنند تا بهترین نتایج را به دست آورند.

مثال:

Artists analyze their work compositionally to achieve the best results.

معنی فارسی کلمه compositionally

: معنی compositionally به فارسی

از نظر ساختاری، در ارتباط با ترکیب و سازماندهی اجزا.