معنی فارسی comprehensibly
B2به صورت قابل فهم، به طوری که بتوان فهمید.
In a way that can be understood.
- ADVERB
example
معنی(example):
او موضوع پیچیده را به طور قابل فهم توضیح داد.
مثال:
He explained the complex topic comprehensibly.
معنی(example):
او همیشه ایدههایش را به طور قابل فهم منتقل میکند.
مثال:
She always communicates her ideas comprehensibly.
معنی فارسی کلمه comprehensibly
:
به صورت قابل فهم، به طوری که بتوان فهمید.