معنی فارسی compter

B1

محاسبه کردن، جمع کردن یا تعیین کردن مقدار چیزی، به ویژه در ریاضیات یا امور مالی.

To count or calculate something, especially in terms of numerical values.

example
معنی(example):

من باید هزینه کل اقلام را حساب کنم.

مثال:

I need to compter the total cost of the items.

معنی(example):

فراموش نکنید که هزینه‌های خود را در پایان ماه حساب کنید.

مثال:

Don't forget to compter your expenses at the end of the month.

معنی فارسی کلمه compter

: معنی compter به فارسی

محاسبه کردن، جمع کردن یا تعیین کردن مقدار چیزی، به ویژه در ریاضیات یا امور مالی.